وەزیری بەرگریی ئێران رەتیدەکاتەوە وڵاتەکەی دەستی هەبووبێت لە هێرشکردنە سەر کێڵگە ن

رۆژ چوارشەممە ئەمیر حاتەم، وەزیری بەرگریی ئێران لەدوای بەشداریکردنی بوو لە کۆبوونەوەی ئاسایی حکومەت لە کۆنفرانسێکی رۆژنامەڤانیدا رایگەیاند، وڵاتەکەی بە تووندی هەموو ئەو تۆمەتانە رەتدەکاتەوە کە ئێران بەشداربێت لە هێرشەکانی سەر کێڵگە نەوتییەکانی سعودیە. 

 

ئەمیر حاتەم دەڵێت "ئەوە بە تەواوی روونە کە ئەو کێشەیە پەیوەندی بە ئاڵۆزییەکانی نێوان سعودیە و یەمەنەوە هەیە، لە راستیدا سعودیە و رژێمی زایۆنیستی ئیسرائیل لەماوەی رابردوودا هەوڵی زۆریانداوە ئەمریکا رابکێشنە نێو شەڕێکەوە لەو ناوچەیەدا، ئەوە خەونی ئەوان بووە بۆ ئەوەی ببێت بە راستی، ئەوان لەسەر ئەو بیرۆکە کاریان کردووە بۆ ئەوەی رووبەڕووبوونەوەی سەربازی رووبدات و ئەوانیش سودی لێوەربگرن". 

 

وەزیری بەرگریی ئێران تۆمەتەکان رەتدەکاتەوە و دەڵێت "ئێمە ئەو تۆمەتانەی دەدرێتە پاڵمان بە تەواوی رەتدەکەینەوە، بە هیچ شێوەیەک رێگەی تێناچێت، چونکە هیچ هۆکار و بەڵگەیەک نییە بۆ ئەو تۆمەتانە، ئەوەی دەگوترێت تەنها تۆمەتە و هەموو لایەنێکیش دەتوانێت بیخاتە پاڵ هەر وڵاتێکی دیکە، بۆیە ئەو تۆمەتانە هیچ بەهایەکیان نییە".

کشته شدن یک کولبر در اثر تیراندازی نیروهای نظامی در پیرانشهر

 

کشته شدن یک کولبر در اثر تیراندازی نیروهای نظامی در پیرانشهر

بامداد امروز در نتیجه تیراندازی نیروهای نظامی ایران در مناطق مرزی پیرانشهر یک کولبر کشته شد. بامداد امروز نیروهای مستقر در پاسگاه «میلان» پیرانشهر گروهی از کولبران را هدف شلیک گلوله قرار داده که در نتیجه آن یک کولبر به نام «ادریس رحیمی» کشته شد.

گفته می‌شود این نیروها بدون اخطار قبلی و از فاصله نزدیک اقدام به تیراندازی کرده‌اند.

انتقال چهار شهروند بازداشتی کُرد به زندان ارومیه

 

انتقال چهار شهروند بازداشتی کُرد به زندان ارومیه

چهار شهروند کُرد به نام‌های «پرویز نوری»، «فرهاد نوری»، «صفر نوری» و «علی عزیزی» که اواخر مردادماه توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه ارومیه بازداشت شده بودند، روز گذشته به زندان مرکزی ارومیه منتقل شدند.
بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، این چهار شهروند اهل روستای انبی ارومیه روز ۲۴ مردادماه توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه ارومیه بازداشت و به بازداشتگاه ۸۱ رمضان سابق در قرارگاه حمزه سید الشهدای ارومیه منتقل شدند.
روز گذشته، ۲۱ شهریور، این چهار شهروند پس از ۲۸ روز بازجویی در این بازداشتگاه امنیتی به بند ۳-۴، بند زندانیان جرائم عادی زندان مرکزی ارومیه منتقل شدند.

اتهام این افراد همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون کُرد اعلام شده است.

❤KURDISTAN❤

 

Heart shape of Kurdistan flag isolated on white Stock Photo - 58217077

زخمی شدن چهار کولبر در مناطق مرزی

زخمی شدن چهار کولبر در مناطق مرزی

زخمی شدن چهار کولبر در مناطق مرزی

طی سه روز گذشته، سه کولبر با تیراندازی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در مناطق مرزی سردشت و پیرانشهر زخمی شده‌اند. همچنین یک کولبر در مناطق مرزی هورامان بر اثر برخورد یک اتومبیل مصدوم گردیده است.
بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، روز گذشته، ۱۷ شهریور، نیروهای سپاه پاسداران در نزدیک روستای «بیتوش» سردشت گروهی از کولبران را هدف شلیک مستقیم گلوله قرار دادند که در نتیجه آن یک کولبر ۲۲ ساله به نام «آزاد نعمتی» زخمی شد. همچنین ۱۶ شهریور ماه نیز یک کولبر دیگر به نام «یوسف مصطفی‌پور» در اثر تیراندازی نیروهای هنگ مرزی در مناطق مرزی سردشت زخمی گردید.
بنا به گزارشات رسیده، روز جمعه ۱۵ شهریور در منطقه مرزی پیرانشهر یک کولبر به نام «محمد احمدیان» با شلیک مستقیم نیروهای هنگ مرزی زخمی شده است. در همان روز یک کولبر دیگر به نام «رحمت نادریان» در حین کولبری در گردنه «ژالانی» هورامان در تاریکی شب با یک خودرو برخورد کرده و مصدوم شد.

دختر آبی

خبر مرگ دختر آبی(سحر خدایاری) خیلی ناراحتمون کرد.

بیاید به احترام #دختر_آبی و تمام #دختران_آبی سرزمینمون دیگه استادیوم نریم تا زمانی که دختران هم بتونن وارد استادیوم ها بشن.بیاید همه با هم به احترام تمام دختران سرزمینمون استادیوم هارو #تحربم کنیم.

#دختر_آبی

#بی_عدالتی_دستگاه_قضایی_رژیم_فاسد_اسلامی

#تحریم_استادیوم_صد_هزار_پسری_آزادی

باز هم ظلم جمهوری اسلامی؛ ۱۸ سال زندان برای سپیده قلیان فعال کارگری

 رأی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران در خصوص متهمین پرونده فعالین کارگری و مدنی مرتبط با مطالبات کارگران نیشکر هفت تپه صادر شد. 

مطابق این حکم غیر مستدل و بدون توجه به دفاعیات مطروحه در دادگاه، «سپیده قلیان» مجموعا به تحمل هجده سال حبس محکوم شده است.

هم‌چنین خانم «قلیان» برای پرونده‌ی دیگری حکم ۱/۵ سال حبس تعلیقی داشته که آن حکم نیز فعال شده است. 

«سپیده قلیان» در خصوص «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» به هفت سال حبس، «عضویت!! در گروه گام» به هفت سال حبس، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یکسال و شش ماه حبس و «نشر اکاذیب» به دو سال و شش ماه محکوم شده است.

«سپیده قلیان» و «اسماعیل بخشی» چندی قبل به دلیل افشای شکنجه‌های وزارت اطلاعات در بازداشتگاه، با شکایت این وزارت‌خانه بازداشت و به زندان محکوم شده‌اند. 

«سیدمحمود علوی» وزیر اطلاعات پیش‌تر گفته بود «ما لبان منتقدان خود را می‌بوسیم.»

نامه سعید شیرزاد به مناسب سال‌گرد اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی: «کوسالان» به ایستادگی و استقامتت

 

نامه سعید شیرزاد به مناسب سال‌گرد اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی: «کوسالان» به ایستادگی و استقامتت رشک می‌ورزد

در آستانه اولین سال‌گرد اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی، دو شهروند کُرد و زندانی سیاسی، سعید شیرزاد دیگر زندانی سیاسی کُرد که برای مدتی با زانیار و لقمان در زندان رجایی‌شهر همبند بوده است، نامه‌ایی به یاد رفقای خود و خطاب به دایه امینه، مادر زانیار نوشته که نسخه‌ایی از آن نیز برای انتشار در اختیار شبکه حقوق بشر کردستان قرار گرفته است و در پی می‌آید:

کوسالان به ایستادگی و استقامتت رشک می‌ورزد

می‌گذرد در شب آیینه رود خفته هزاران گل در سینه رود
گُلبُن لبخند فردائی موج سرزده از اشک سیمینه رود
فَرازِ رود نغمه خوان
شکفته باغ کهکشان
می‌سوزد شب در این میان

دایکه گیان
یک سال از پرپر شدن زانیار و لقمانت می‌گذرد، داغی که نه تنها فراموش نشده بلکه روز به روز بر دلم سنگین‌تر گشته و هر روزی که در نبودشان می‌گذرد جای خالی‌شان وجودم را به آتش می‌کشد، آتش لبریز از خشم.
یک سال از آن روز اندوهناک می‌گذرد و نام زانیار و لقمان طنین انداز عاشقانه‌ترین چکامه‌های کوردستان گشته، چکامه‌هایی از مقاومت و زندگی که برای معنا شدن آن‌ها، تو مادر جگرسوخته‌ام باید قوی‌تر از روزهایی باشی که دردها و آوارگی‌های رفیق همراهت، فرمانده اقبال را به دوش کشیدی و پا به پایش در گریز مرگ و گلوله از او ایستادی و مبارزه کردی و گلوله‌های نشسته بر سینه‌اش را به جان خریدی و به احترام راهش امروز برای ایلام که در خودسوزی زنانش آتش می‌گیرد و کرمانشاه که در اعتیاد و تزریق دود می‌شود و کوردستان که بر پشت کولبرانش گلوله باران، تو باید الگوی مقاومت باشی که مقاومت زندگی‌ست.

دایکی برخودان‌و ژیان
داغ عزیزانت که ده سال درد فراق و اسارت‌شان گیسوانت را به سپیدی کشاند هرگز نتوان از یاد برد ولی در پس این دلتنگی‌ها نباید فراموش کرد زیبایی مرگی این‌چنین را که برای مردم زیستن و پای چوبه دار رفتن و بوسه بر طناب دار زدن و زیباتر آن‌که کوردستان با تمام قامتش برای اسیران ده ساله‌ات، این سربداران سرافراز ایستاد و گریست و این‌گونه زانیار و لقمانت دیگر تنها فرزندان تو نیستند که در نبودشان گریه بر چشمانت روا داری. اینان فرزندان خلف و قهرمان خلق همیشه سرخ کوردستانند که نام کاک فواد مصطفی سلطانی و کاک صدیق کمانگر طنین سرخ کوردستان را زنده نگه داشته و ماموستا فرزاد کمانگر که عشق را برای کودکان به طلوع زیبای خورشید سپرد و شیرین علم هولی که خنده‌اش در پیچک گیسوان به باد سپرده‌اش در کوهستان، مرگ را به سخره گرفت و ئارین میرکان که در انفجار مرگ و زندگی، زندگی را برای مردمش با خونش به فریاد کشید و فرمانده بریتان که در قربانگاه فاشیسم و خائنین صخره‌های زیر پایش از سهمگینی قدم‌هایش بر خود لرزیدند و شریف باجور و رفیقان در آتش زاگرس و…
که با این فرزندان خلف در خون غلتیده‌ات کوسالان به ایستادگی و استقامتت رشک می‌ورزد.

دایکه نازاره‌که‌م

دستان خسته تو دستان آمنه‌ایی {امینه} از گلوله باران مریوان نیست، دستانی‌ست گرچه خسته ولی پر از امید همسر و مادری عاشق مبارزه که عزیز عزیزانش، رفیق رفیقانش برای کورد نورس سنگر غزل غزل حدیث رهایی می‌سرود و در دوره کردن کتاب‌های جلد سفید، در دوبارگی جنگ و خون، و رگبار باروتی که شب از آن زیر سرب و چکمه می‌نالید و سزای عاشقان کورد ما گلوله‌های نشسته بر سینه‌شان بود و نیز جگر گوشه‌های اسیر گشته‌ات که در جمعه‌های سرخ آزادی مثل کورد دلاور نشکستند از دشمن و در شکفتگی لاله‌های به خون خفته در سنگر پر ستاره‌ای که صدای بچه‌های سنندج و مریوان از پای کوه فریاد بود وقتی که هم بغضان‌شان به زنجیر و خون از شب سرازیر می‌گشت شعر و درد دیده‌ات به شانه‌های خسته‌ات در شب زخمی ستاره‌ها تنها دلیل بغض در آخرین کلام زانیار بود که رفیق تا سپیده رفتن دلتنگی‌ها و تنهایی دیده باش. (۱)

۱_ این پاراگراف برگرفته از ترانه‌های شهیار قنبری از آلبوم “اگر همه شاعر بودند” است، وقتی که در تابستان ۵۸ کوردستان گلوله باران می‌شد و کمتر شاعر یا هنرمندی بر خود می‌دید که برای کورد و کوردستان بسراید و بخواند، شهیار قنبری عزیز و همیشه خوب سکوت را بر خود روا ندید و آوازه خوان دردها و خون‌های کوردستان شد.

فرزند ناخلفت کمتر از هیچ
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت شهریور ۹۸

گزارشی از آخرین وضعیت سه فعال زن بازداشتی در سنندج

 

گزارشی از آخرین وضعیت سه فعال زن بازداشتی در سنندج

 

زهرا(زارا) محمدی، فعال مدنی و از اعضای انجمن فرهنگی ـ اجتماعی “نوژین” و ایران راه‌پیکار، فعال مدنی اهل مریوان همچنان پس از ماه‌ها بازداشت به صورت بلاتکلیف در کانون اصلاح و تربیت سنندج به سر می‌برند. پروین ادوایی دیگر فعال مریوانی نیز همچنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج تحت بازجویی قرار دارد.

بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، زهرا محمدی، فعال مدنی و از اعضای انجمن فرهنگی ـ اجتماعی “نوژین” که دوم خرداد ماه امسال توسط نیروهای امنیتی در منزلش در شهر سنندج بازداشت شده بود، همچنان به صورت بلاتکلیف و بدون حق ملاقات و تماس با خانواده در کانون اصلاح و تربیت سنندج نگهداری می‌شود. این فعال مدنی چند بار در هفته جهت بازجویی به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل می‌شود. نزدیکان او می‌گویند وی برای انجام اعترافات اجباری تحت فشار بازجویان امنیتی قرار دارد.

ایران راه‌پیکار، فعال مدنی که ۲۴ اردیبهشت ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی در مریوان بازداشت شد، همچنان با قرار بازداشت موقت و بدون آنکه اتهام مشخصی متوجه او باشد در کانون اصلاح و تربیت سنندج به سر می‌برد. وی قبل از بازداشت به دلیل بیماری تنفسی تحت نظر پزشک بوده و ادامه نگهداری وی در شرایط سخت زندان، سبب افزایش نگرانی‌ خانواده در خصوص وضعیت سلامتی‌اش شده است.

پروین ادوایی، دیگر فعال زن نیز که در تاریخ  ۵ مرداد سال جاری با یورش ماموران اداره اطلاعات سنندج به منزلش در مریوان بازداشت شده بود، همچنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج تحت بازجویی قرار دارد. وی اخیرا طی یک تماس تلفنی کوتاه با خانواده‌اش از نگهداری خود در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج خبر داده و ابراز امیدواری کرده با پایان قرار بازداشت یک ماهه و اتمام بازجویی‌ها با قرار وثیقه پانصد میلیون تومانی آزاد خواهد شد.

پروین ادوایی طی سال‌های اخیر در حوزه حقوق زنان، کودکان و محیط زیست در شهر مریوان فعال بوده است. وی همچنین در جریان پیگیری پرونده آزار جنسی یک کودک در روستای “سلین” هورامان نقش فعالی داشت.

بازداشت چهار شهروند کُرد در شهرهای پاوه، مریوان و اشنویه

 

بازداشت چهار شهروند کُرد در شهرهای پاوه، مریوان و اشنویه

طی روزهای هفته گذشته، چهار شهروند کُرد بدون ارائه حکم قضایی توسط نیروهای امنیتی در شهرهای پاوه، مریوان و اشنویه(شنو) بازداشت شده‌اند.

بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، روز سه شنبه، ۵ شهریور، یک دانشجوی کُرد به نام کارو کاوه در حین کار کشاورزی در روستای نی مریوان و یک شهروند دیگر به نام سینا جاست اهل روستای نی و ساکن مریوان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکانی نامعلوم شده‌اند.
همزمان در اشنویه نیز نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران یک دانشجوی دیگر کُرد به نام محمد اقبال اهل نلاس  را بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند. وی دانشجوی رشته مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه فردوسی مشهد است.
در ادامه بازداشت شهروندان کُرد، روز ۲ شهریور یک شهروند به نام سوران عزیزی اهل روستای زردویی پاوه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه مشهور به میدان نفت منتقل شد.

نیروهای امنیتی اتهام بازداشت این افراد را همکاری با یکی احزاب اپوزسیون کُرد اعلام کرده‌اند.

هفته گذشته شبکه حقوق بشر کردستان با انتشار گزارشی اختصاصی از نگهداری و بازجویی از بیش از ۴۰ شهروند و فعال کُرد در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج خبر داده بود.

وزارت امور خارجه آمریکا صدور حکم ۲۴ سال زندان برای صبا کُرد افشاری را محکوم کرد

«مورگان اورتگاس»، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه ۷ شهریور صدور حکم ۲۴ سال زندان برای «صبا کُرد افشاری» از معترضان به حجاب اجباری، را محکوم کرد.

خانم اورتگاس در حساب کاربری توئیتر خود نوشته است: «دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی، صبا کُرد افشاری، زن ۲۰ ساله، را به دلیل اعتراض به حجاب اجباری در ایران به ۲۴ سال زندان محکوم کرده است. ما این حکم‌ ناعادلانه را محکوم می‌کنیم و از حکومت ایران می‌خواهیم که به حقوق جهانی مردم خود برای داشتن آزادی بیان‌ احترام بگذارد.»

شایان ذکر است که «حسین تاج»، وکیل خانم افشاری اعلام کرده که دادگاه انقلاب تهران موکل او را به اتهام «تشویق به فساد و فحشا» به ۱۵ سال، و به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» به هفت سال و نیم و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال و نیم زندان محکوم کرده است و در صورت تائید این حکم در دادگاه تجدیدنظر، ۱۵ سال از این ۲۴ سال حکم اجرا خواهد شد.

نقشه کردستان

 

نقشه حقیقی و اصلی کردستان

 Real and original map of Kurdistan

«آرام زندی»، فعال کارگری «توأم با خشونت فیزیکی» بازداشت شد

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی- «آرام زندی»، از فعالان کارگری ساکن سنندج شب گذشت توسط مأموران اداره اطلاعات این شهر «توأم با خشونت شدید فیزیکی» بازداشت و  بازداشتگاه این نهاد امنیتی منتقل شد. 

به گزارش منابع آگاه، «در پی این بازداشت و خشونت‌های انجام گرفته از سوی ماموران امنیتی مادر این فعال کارگری به دلیل فشارهای عصبی وارده و سابقه بیماری قلبی به بیمارستان منتقل‌ شده است.»

«مریم میرکی» (دایه مریم) در زمان بازرسی منزل و به دلیل آنچه خشونت مأموران امنیتی عنوان‌ شده است به دلیل فشارهای عصبی وارده و سابقه بیماری به بیمارستان تأمین اجتماعی سنندج منتقل‌ شده و هم‌ اکنون تحت درمان در بخش مراقبت‌های ویژه این بیمارستان بسر می‌برد.

«مهرداد امین وزیری»، فعال کارگری اهل سنندج در این رابطه گفت: «شب گذشته آرام زندی، هنگام مراجعه به منزل مادرش توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و سپس منزل وی مورد بازرسی قرار می‌گیرد.»

این فعال کارگری در ادامه افزود: «به دلیل «خشونت‌های فیزیکی» در هنگام بازداشت آقای زندی و بازرسی منزل از سوی نیروهای امنیتی و برخوردهای شدیدی که انجام‌ گرفته بود، حال عمومی دایه مریم مادر آقای زندی به دلیل سوابق بیماری‌های قلبی و استرس‌های ناشی از این اتفاق، وخیم و به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان تأمین اجتماعی سنندج منتقل شده است.»

«آرام زندی» و «فواد زندی» دو برادر و از فعالان کارگری در سنندج، تاکنون بارها توسط نیروهای امنیتی بازداشت و از سوی دستگاه قضایی به زندان محکوم شده‌اند.

این دو فعال کارگری در تاریخ  ۱۵ تیرماه سال ۱۳۹۴، از سوی دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی هرکدام به تحمل چهار ماه حبس محکوم شده بودند. آنها ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه یک‌شنبه ۲۵ مردادماه ۱۳۹۴، در زمانی که به دادگاه انقلاب سنندج احضار شده بودند، به زندان این شهر منتقل شدند.

آرام و فواد زندی پیش‌تر در ۲۵ فروردین‌ماه ۱۳۹۴، در آستانه اول ماه می روز جهانی کارگر، به دنبال حمله ماموران لباس شخصی به منزلشان بازداشت شدند. آنها سپس در ۹ خردادماه سال جاری، با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی برای هر کدام از زندان مرکزی سنندج آزاد شدند.

این دو فعال کارگری در سنندج همچنین در ۲۵ اسفندماه ۱۳۸۹، به مدت یک‌هفته در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه سنندج نگهداری و «تحت بازجویی و شکنجه» قرار گرفته بودند.

«آرام و فواد زندی» در شعبه یک دادگاه انقلاب سنندج به ریاست «مبارکی»، به اتهام «برپایی مراسم روز کومله در دامنه کوه آبیدر» به همراه ۹ فعال کارگری دیگر در سنندج، هر کدام به تحمل یک سال زندان محکوم شدند. آنها در نهایت با قرار وثیقه‌ای به مبلغ ۳۰ میلیون تومان از زندان مرکزی سنندج آزاد شدند.

فراموش شدگان زندان

فراموش شدگان زندان

۵ شهریور ۱۳۹۸

فراموش شدگان زندان

مطلبی از بهمن احمدی امویی( منبع:  سایت شخصی این روزنامه‌نگار)

۲۹، ۲۵، ۲۰، ۱۸ و ۱۵ و ۱۰ برای خیلی‌ها تنها یک عدد معمولی است اما برای بعضی، سال‌هایی است که در زندان به سر می‌برند، بدون حتی یک روز مرخصی، گاه تا چندین سال بدون ملاقات و تبعید به شهرهای مختلف و دور از خانه و حتی استان محل سکونتشان. افرادی که به انواع اتهام اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و عضویت در احزاب مخالف جمهوری اسلامی، مواجه شدند و در تمام این سال‌ها و پس از گرفتن حکمشان کسی پیگیر پرونده‌شان نبود. انگار که وجود ندارند. جز زمان‌هایی که مسئولان زندان فضا را سخت‌تر از پیش کرده و آنها در واکنش، اعتصاب و اعتراضی کردند. نتیجه هم پرونده سازی جدید و حکم دوباره و یا تبعید موقت به زندان‌های دیگر که گاه این موقتی بودن دائمی شده و زمانی هم به چند سال رسیده است.

زندان ارومیه زندانی‌هایی با معجونی از تمام این سال‌ها را پشت میله‌های خود دارد. اکثر این زندانی‌ها کُرد هستند. هر چند افرادی از ترکیه و سوریه هم در میان آنها دیده می‌شود. زندانی‌هایی که عضو و سمپات احزاب مختلف کُرد هستند. از پ. ک. ک و پژاک گرفته تا دموکرات و کومله و در این سال‌های اخیر سلفی‌های وطنی. در میان این‌ها کسانی هم هستند که تنها به دلیل داشتن نسبت، یا دوستی و آشنایی از خانواده فامیل با سابقه سیاسی، در حین عبور از مرز و کولبری دستگیر شده‌اند و با همان اتهام‌ها روانه زندان و مجبور به گذران سالها در تبعید شده‌اند.

عثمان مصطفی پور در نخستین ماه بیست و نهمین سالی است که در زندان به سر می‌برد. آن قدر در زندان مانده که حتی گاه مسئولان زندان وقتی اعتراض می‌کند، به او حق می‌دهند و حتی وقتی می‌خواهند بقیه زندانی‌ها را آرام کنند، او را مثال می‌زنند که او از همه شما بیشر محق به اعتراض است.. متولد ۱۳۶۴ است. از ۲۲ سالگی در زندان است. زندگی برای او دیگر مفهومی ندارد. از پیشمرگان حزب دمکرات بوده که در تیر ماه سال ۷۰ به همراه چهار نفر دیگر از دوستانش دستگیر شد. در سال ۷۱ محکوم به اعدام شدند. یکی از ان چهار نفر در همان سال ۷۱ و نفر بعدی در سال ۷۲ اعدام شدند و حکم او و نفر چهارم شکسه شد. دوستش به ۱۰ سال و عثمان به ۲۵ سال زندان محکوم شد. به اضافه ۱۰ سال هم به دلیل همراه داشتن اسلحه. سال ۷۲ تا ۷۴ را در زندان مرکزی تبریز گذراند. در مدتی که در زندان بوده مادرش و یک بردارش را از دست می‌دهد. در این مدت ۴۰ تا ۵۰ نفر از دوستان و همبندی‌هایش را دیده که اعدام شده‌اند و خیلی‌ها هم بوده‌اند که بعد از گذراندن حکمشان آزاد شده و او همچنان نظاره گر است. در زندان تا سوم راهنمایی درس خوانده و امورات زندگی اشت را با کار کردن در زندان و ساختن صنایع دستی مرسوم بین زندانی‌ها می‌گذراند. مد تها است که دیگر از ملاقات‌های پیوسته‌اش خبری نیست. گاه خواهری که از مشغولیات روزمره زندگی خلاصی یابد به دیدارش می‌آید. این روزها این ملاقات هم به ندرت است.

محمد نظری ۵۰ ساله است و وارد ۲۵ سالگی زندانش شده است. نیم قرن زندگی که نیمی از آن را در زندان گذرانده است. چند سال اول را در زندان مرکزی ارومیه بود و مدتی هم برای ۱۰ سال به رجایی شهر کرج تبعید شد. از آنجا هم به بهانه این که امکان تخفیف در حکم و یا آزادی نصیبش خواهد شد دو باره به زندان ارومیه بازگشته است. در این سه سالی که به ارومیه برگشته چندین بار اعتصاب کرده و خواهان رسیدگی به وضعیتش شده است. تقاضای اعاده دادرسی‌اش در دیوان رد شده است. همبندی‌هایش از قول دکترهای زندان می گویند توموری در معده دارد، به شدت ضعیف شده و در روز فقط برای ناهار چیزی می‌خورد. این روزها روی تختش می‌نشیند و جدول حل می‌کند. در تمام این سالها ،جز چند روزی که برای پیگیری بیماری اش به بیمارستان برده شد، هوای بیرون زندان را تنفس نکرد. آن هم با دست و پایی زنجیر شده به تخت بیمارستان.

عمر فقیه پور ۵۱ سال دارد و و خالد فریدونی ۵۰ سال. هردو در یک روز به اتهام عضویت در حزب دمکرات دستگیر شده‌اند. هر چند در زمان دستگیری از حزب جدا شده بودند. اما دادگاه ابتدا آنها را به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم کرد. آن‌ها این روزها بیستمین سال زندان خود را سپری می‌کنند. بدون این که یک روز به مرخصی رفته باشند.سه سالی است که از یک تبعید ده ساله در زندانم رجایی شهر کرج به زندان مرکزی ارومیه آمده‌اند. قبل از آن هم در زندان مهاباد بودند. در این سه سال بارها مقامات اطلاعات و قوه قضائیه با آنها صحبت کرده و قول آزادی به آنها داده‌اند. ازادی ای که هربار به آنها می گویند: همین شنبه! همین شنبه آینده اتفاق می افتد ولی چند سال از آن شنبه گذشته و خبری نشده است. در ۱۰ سالی که در رجایی شهر کرج بودند، ملاقاتی نداشتند. ارومیه، اما این خوبی را دارد که می‌توانند با خانواده دیدار کنند. این را عمر با یک خنده تلخ می‌گوید و اضافه هم می‌کند که روحیه‌ام خوب است، ورزش می‌کنم و می‌دوم. همچنان از راه ساختن صنایع دستی در زندان امرار معاش می‌کند. این شانس را دارد که برادرش هر هفته به او سر می زند و پیگیر کارهایش است. آخرین بار سال گذشته به آنها گفتند که نام شما برای عفو به تهران فرستاده شده و اداره اطلاعات مهاباد و ارومیه و دادستانی این استان با آزادی شما مشکلی ندارد. ولی هنوز هیچ خبری نیست.

خالد اما وضعیتش متفاوت‌تر است. هیچ وقت ملاقاتی ندارد. حتی در همین زندان ارومیه. با انجام کارهای خدماتی در زندان زندگی‌اش را می‌گذراند. مدتی در رجایی شهر شروع به خواندن انگلیسی کرد و از زمانی که به او گفتند به زودی ازاد می‌شوی در رویای رسیدن آن روز به خواب می‌رود تا بلکه در عالم واقعیت از خواب آزادی برخیرد. دیگر به این نتیجه رسیده اند که عمدا با روح و روانشان بازی می کنند. ولی چرا. با ناراحتی می گویند: ” ما که پذیرفته بودیم تا ابد در زندان بمانیم. دیگر چرا هر چند وقت یک بار قولی می دهند که به نظر غیر واقعی است.”

سعید سنگر، سال ۷۸ و در حالی که ۲۸ ساله بود، در سنندج به اتهام ارتباط با مجاهدین خلق دستگیر و بعد از مدتی به اعدام محکوم شد. دو سال در زندان تهران بود که حکمش شکسته و به ابد تبدیل و سپس به زندان مرکزی ارومیه منتقل شد. در سال ۸۶ او را به زندان سنندج عودت دادند و پس از اعاده دادرسی حکمش به ۱۸ سال کاهش یافت. دوباره و پس از مدتی به ارومیه فرستاده شد. الان ۱۹ سال است که در زندان است، بدون مرخصی و حالا در حال گذراندن محکومیت جدیدی است که به خاطر تخلف در زندان به او داده‌اند. گویا سه سال دیگر باید بماند. تا به حال دو بار به او گفته شده که آزاد هستی ولی همچنان در بند است. محی الدین ابراهیمی به دلیل عضویت در حزب دموکرات حکم اعدام دارد. در واقع در زمان دستگیری کولبر بوده و قاچاقی از مرز عبور می‌کرده است. اما به واسطه سابقه زندانی که در گذشته داشته حکم اعدام می‌گیرد. احمد تمویی در زمستان ۱۳۸۶ در مهاباد به اتهام عضویت در پژاک دستگیر و به ۱۵ سال حبس و گذراندن در زندان ارومیه محکوم شد. در سال ۹۱ برای تبعید به زندان رجایی شهر کرج فرستاده شد. هفت ماه را آنجا گذراند. احمد متولد ۱۳۶۲ است. خودش می‌گوید راحت‌ترین دوران زندانم همان هفت ماه بود. در حالی که برای امثال من که از اوین تهران به آنجا رفته بودیم، معنای واقعی زندان را تازه در زندان رجایی شهر چشیده بودیم. برای ما زندان اوین تفریح بود. با خودم می گویم وضعیت زندان‌ها در شهرهای دیگر چقدر اسفبار است که احمد شرایط سخت زندان رجایی شهر را بهترین و راحت‌ترین دوران زندانش می‌داند و از آن به عنوان یک دوره تفریحی یاد می‌کند. او حالا در دوازدهمین سال زندانش است. بدون داشتن حتی یک روز مرخصی.

دیاکو نصیر زاده و صابر شیخ عبدالله دو جوان محکوم به اعدام هستند که در اسفند ۹۰ در مهاباد به اتهام بمب گذاری دستگیر شدند. به اتهام همکاری با کومله و پژاک. نفر سومی هم در این پرونده بود به نام حسین عثمانی که بعد از چند سال تازه سال گذشته مشخص شده ربطی به آن اتهام‌های اولیه که برایش در نظر گرفتند، نداشته است. او به جرم عضویت در کومله به ۱۵ سال حبس محکوم شده است. مدتی در زندان ارومیه بود و اخیر به زندان مهاباد منتقل شده است. حکم اعدام آنها در دیوان نقض شده و دوباره دادگاه انقلاب ارومیه حکم اعدام داده و باز هم دیوان نقض کرده است. چهار بار حکم اعدام آنها در دیوان نقض می‌شود و دادگاه انقلاب ارومیه بر حکم اعدام داده شده اصرار می کند. همچنان در رفت و آمد بین دادگاه انقلاب ارومیه و دیوان در تهران هستند. صابر دانشجوی دانشگاه طباطبایی بوده و و دیاکو هم در زمان بمب گذاری، سرباز سپاه بود. خودشان می گویند قربانی یک پرونده سازی شده‌اند برای این که نشان داده شود نیروهای امنیتی توانسته ا ند عاملان بمب گذاری را بگیرند.

ابراهیم عیسی پور اهل سردشت در سال ۹۰ دستگیر شد. دادگاه انقلاب او را به اعدام محکوم کرد. در بهار ۹۱ به زندان ارومیه منتقل شد و همزمان دیوان حکم اعدام او را قطعی کرد. در ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ برای اجرای حکم اعدام به زندان مرکزی تبریز منتقل شد. سه ماه در انفرادی منتظر اجرای حکم بود ولی وکیلش توانست دستور توقف حکم بگیرد و سرانجام بهار ۹۴ از انفرادی زندان تبریز به داخل بند منتقل و تابستان ۹۴ نیز دیوان حکم اعدام را نقض کرد و برای محاکمه دوباره به ارومیه فرستاده شد. این بار دادگاه انقلاب ارومیه او را به ۱۹ سال حبس محکوم کرد که بر اساس قانون جدید مجازات اسلامی ۱۱ سال آن قابلیت اجرایی دارد. او هم تاکنون به مرخصی نرفته و اسمی از او در خبرهای سازمان های حقوق بشری نیست.

کمال حسن رمضان اهل سوریه و عضو پ. ک. ک است. ۳۱ سال دارد و در شهریور سال ۹۳ دستگیر شد. پیش از آن و در سال ۹۰ حکم اعدام غیابی به او داده شده بود. به اتهام مدیریت و رهبری چند عملیاتی نظامی. بعدها ودر حین بازجویی مشخص شد که او اصلاً آن فرد مورد نظر نیست و اشتباهی به جای کس دیگری بازداشت شده، با این همه دادگاه انقلاب ارومیه او را به ۱۰ سال زندان محکوم کرد. وکیل او صالح نیک بخت است و به رغم نظر صریح دادگاه در این باره که او آن فرد نیست و نباید حکم اعدام داشته باشد، همچنان حکم اعدام غیابی بر پرونده‌اش سنگینی می‌کند. مصطفی سبزه رو اهل ماکو است و سمپات پژاک بوده و در مسیر عبور از مرز برای پیوستن به این گروه در تابستان سال ۹۳ دستگیر می‌شود. دادگاه انقلاب ارومیه حکم ۱۵ سال زندان برای او درمرحله بدوی و تجدید نظر داده است. حسن رستگاری هم در تابستان ۹۳ دستگیر و در دادگاه انقلاب ارومیه به ۱۵ سال حبس محکوم شده است. در سال ۹۵ به دلیل اعتراض‌هایی که در خصوص شرایط نگه داری‌اش در زندان داشت، دو سال زندان اضافه به او داده شد. یک سال توهین به مقدسات و یک سال هم تبلیغ علیه نظام. در تمام سال‌هایی که این افراد در زندان بودند، هیچ گاه مورد توجه سازمانهای حقوق بشری و رسانه‌ها قرار نگرفته‌اند و در گمنامی زندانشان را می‌گذرانند. آن‌ها فراموش شده‌اند. مرخصی نمی روند و هر زمان بنا به دلیلی زندانیان مورد عفو قرار می گیرند، هرگز نام آنها در میانشان نبوده است. بارها با خنده و طعنه پرسیده اند” پس این ها چه کسانی را عفو می کنند و می بخشند.” این زندانیان، هر روز گمنام‌تر از گذشته و بیشتر به فراموشی سپرده شده‌اند. این فراموشی پیش از همه از سوی دستگاه قضایی در رسیدگی به سرنوشت آنها روی می‌دهد. برخی از حقوقدانان می گویند که دستگاه قضایی بعد از گذشت ۱۵ یا ۲۰ سال از حکم یک زندانی می‌تواند با نگاهی دوباره به پرونده آنها اقدام در جهت کاهش حکم آنها و یا آزادی آنها انجام دهد، چرا که ماندن آنها در زندان بیش از این هیچ نفعی برای جمهوری اسلامی ندارد. آزاد بودن آنها در این شرایط کمترین آسیب امنیتی را در پی دارد. آن‌ها در این سال‌های زندان آنقدر آسیب روحی، روانی و جسمی دیده‌اند و آنقدر فضای اجتماعی و اقتصادی جامعه تغییر پیدا کرده که حتی نمی‌توانند امورات روزمره و عادی خود را در این جامعه‌ای که از آن بیگانه شده‌اند، پی بگیرند، چه برسد به بروز رفتارهای ضد امنیتی. آن قدر باید در راهروهای بیمارستان‌ها و مطب‌های پزشکان بروند و بیایند که هرگز فرصتی برای فکر کردن به مسائل سیاسی پیدا نخواهند کرد.

در زندان ارومیه هستند زندانی‌هایی که کمتر از این افراد حکم دارند. احکامی زیر ۱۰ سال و عمدتاً پنج سال. در هر سنی هم هستند. کامران درویشی اهل ارومیه در تیر ۹۸ در دادگاه انقلاب ارومیه به ۵ سال حبس محکوم شد. اتهام عضویت در احزاب. محمد میرزایی اهل ماکو سال ۹۸ دستگیر شده ۱۸ سال محکوم شد که پس از اعتراض به یک سال کاهش یافت. بشیرپیرماوانه، اهل ارومیه ۵ سال حبس دارد، سال ۹۵ دستگیر شده است، احمد مندا هم ۵ سال حبس قطعی دارد. علی بدرخانی نویسنده است و مشهور به شوان.، سال ۹۳ دستگیر شده، مدتی با وثیقه بیرون بود و در سال ۹۵ به ۵ سال حبس محکوم شده و پس از تجدید نظر به سه سال و از سال ۹۶ در حال گذراندن حکم خود است. جواد احمدی حبس ۵ ساله دارد. رحیم محمدی آذر اهل ارومیه عضوی پ گ سوریه است. در زمستان ۹۶ با حمله ترکیه به عفرین زخمی شد و برای مداوا به بیمارستانی در حلب که تحت کنترل دولت سوریه بود فرستاده شد. آنجا توسط بچه‌های سپاه به ایران منتقل و بهار ۹۷ به زندان مرکزی ارومیه منتقل شد و به اتهام عضویت در گروهک‌های ترروریستی پنج سال حبس گرفت.

محمد سلحشور اواخر سال ۹۶ دستگیر شد. به اتهام تبلیغ علیه نظام و عبور غیر قانونی از مرز به ۸ سال زندان محکوم شد که ۵ سال آن قابل اجرا است. پیمان میرزازده به اتهام خواندن ترانه‌های سیاسی در سال ۹۶ دستگیر و ۴ سال حکم گرفته است. او پیش از دستگیری درمهمانی ها و جشن‌ها و مراسم عمومی ترانه خوانی می‌کرد. طاهر خورشیدی اهل اشنویه در بهار ۹۶ دستگیر شد و به چهار سال زندان و تبعید در کرمان محکوم شده است.. افشین اسد زاده اهل ارومیه سال ۹۶ دستگیر و به ۵ سال حبس محکوم شد.

زندان مشکلات خاص خود را دارد. سبک زندگی در زندان نیز به همین شکل. با این همه تمام این زندانی‌های گمنام با هر شرایطی ماها و سال‌ها را پشت سرگذاشته اند. اما دریغ از یک نگاه.

نزدیک به ۳۰ نفر زندانی عضو و سمپات داعش و سلفی از میان کردهای ایرانی هم اکنون در زندان ارومیه نگه داری می‌شوند. وجود این همه زندانی که عمدتاً اهل سردشت و بانه و مریوان هستند، نشان از رواج این تفکر در میان اهالی کردستان دارد. کردستانی که زمانی آوازه فرهنگ سکولاریسم و آزادی فردی در آن بیش از هر جای دیگر ایران زبانزد بود. اخیراً هم تحقیقی صورت گرفته که همچنان نشان می‌دهد سنندج چهارمین شهر سکولار ایران است و هنوز رگه‌هایی از آن فرهنگ سوسو می زند.

زندانی‌ها همچنان اعداد را می‌شمارند. ۵، ۱۰، ۱۵، ۱۸، ۲۰ و ۲۵ و ۲۹. اعدادی که سالهای زندانی بودنشان است و انگار پایانی بر آن نیست. سال‌هایی در تبعید، جابجایی مداوم، بازجویی‌های پی در پی، درگیری و فشار عصبی شدید با زندانبان‌ها و همبندی‌ها و بازرسی‌های فراوان. و در پس هر کدام از این اتفاقات باید از اول همه چیز را بسازی.

"نازدار هەقپەرست"، هاوسەری شەھید "شەریف باجوەر"، لە ساڵوەگەڕی شەھیدانی ژینگەی کوردستاندا، پەیامێکی پ

ئاژانسی کوردپا: 

دەقی پەیامەکە بەم چەشنەیە:

خەڵکی نیشتیمانپەروەر و ژینگەپارێزی کوردستان!

هاوشارییە دڵسۆز و بەئەمەگەکانمان!


لەگەڵ ئێوەی بەڕێز لەسەر گڵکۆی شەهیدان، "شەریف باجوەر" و کاک "ئومێد"دا ، کۆبووینەتەوە تا ڕێز لە یاد و بیرەوەری و هزر و ئایدیا کەسکەکانیان بگرین و تاسەی دیداریان بشکێنین .

"شەریف" بۆ من، هاوسەرێکی خەمخۆر و دڵسۆز و خەمڕەوێن بوو. بەڵام ئێستا ئیتر ئەو تێکەڵ بە دار و دەوەن و بنچک و گژوگیای زاگرۆس بووە و ئەو لە " تاکەکەسەوە " بووەتە ئیدە و هێمای پارێزگاری لە ژینگەی کوردستان. هەر بۆیەشە، ئێوەی بەڕێز وەک من لێرە ئامادەن و بە ئامادەبوونتان، دڵی ئێمەتان خۆش و ڕۆحی شەهیدی نیشتمانیشتان، شاد کردووە .

"شەریف" کورد بوو و هەر لەم مەریوانەی خۆمانەوە شەیدای زرێبار و مراوییەکانی بوو و هەر لێرەشەوە، پەیمانی هاوڕێیەتی لەگەڵ میراجی و سوورێن و قەلەبەرد و زەڕەوەدا بەست. هەر لێرەشەوە بوو کە بووە ئەڤینداری بست بە بست و پێدەشت بە پێدەشت و تاڤگە بە تاڤگە و ڕەوەز بە ڕەوەزی زاگرۆس و لە گیانیدا ئەڤینێکی کەسک کەسک چرۆی دەرکرد.

ئەو لە خۆشەویستیی کوردەوە، فێر بوو هەموو مرۆڤی خۆش بوێت و لە خۆشەویستیی کوردستانەوە فێر بوو، هەموو زەوی بە لانکە و دایکی خۆی بزانێت. هەر لەو پێناوەشدا بوو بیرۆکەی "پێنج شەممەی مێهرەبانی" لە زەینیدا شکڵی گرت و وەک ئامانج و هیوایەک بۆ داهاتوویەکی مرۆڤدۆستانە گرنگییەکی زۆری پێدا و یەکەم هەنگاوەکانی بۆ پەرەپێدان و گشتگیرکردنی ئەو بیرۆکەیە هەڵگرت. ئەو لە قووڵایی ناخیدا، مرۆڤێکی بە مانای تەواوی وشە بوو، هەر بۆیە لە کار و کردەوە و پەیڤیدا، مرۆڤایەتیی دەکەوتە شەپۆلان .

"شەریف"، هاوکات لەگەڵ ئەوەی کە مرۆڤێکی دڵناسک و نەرم و نیان بوو، فێری کردین کە لە بەرامبەر نەهامەتی و وەیشوومە و زریاندا، ئاویەر و بێستوونێ بین لە بەرخۆدان و بەچۆکدانەهاتن.

ئەو قوتابخانەی کاری دڵسۆزانەی بێ چاوەڕوانیی پاداش بوو. فێری کردین ژینگەی نیشتمان، دایکە و دەبێ ڕێزی بگرین. ئەو پێی وابوو، کاولکردنی ژینگە، کاولکردنی مرۆڤە و بۆ پارێزگاری لە مرۆڤ، دەبێ گشت چین و توێژەکانی کۆمەڵگە بەکاری هەرەوەز و ئەڤینێکی داگیرساوەوە، ژینگەکەیان بپارێزن. 

لە کۆتاییدا، پەیمانی وەفاداری بە ڕێبازیان، لەسەر گڵکۆی ئەم دوو شەهیدە سەربەرزانەمان، دووپات دەکەینەوە و ڕێگەی کەسکیان تا بەدیهاتنی ئایدیا و هزرە درەوشاوەکانیان، دەپێوین. چۆن لە ماوەی یەکساڵی ڕابردوودا و سەرباری ئەو تەنگەژە و گرفتانەی بۆم دروستکران، ڕێگاکەی شەریفم بەرنەدا، بەڵێن دەدەم لەمەودوا بە گوڕ و تینێکی زیاترەوە ئەو ڕێگایە بەردەوام بکەم و بەڵێنیش دەدەم تاکوو بە هاوکاریی ئێوەی ئازیز بیرۆکەی "پێنجشەممەی مێهرەبانی"یش پەرە پێبدەم و بیگەینمە لووتکە.

ڕۆحیان شاد و ڕێگەی گەیشتن بە ئامانجە بەرزەکانیان، پڕ ڕێبوار بێت. 

سپاس بۆ ئامادەبوونتان
سپاس بۆ خەمخۆریتان 
سپاس بۆ هێژاییتان

تیراندازی نیروهای مرزبانی ایران و ترکیه به کولبران کُرد

تیراندازی نیروهای مرزبانی ایران و ترکیه به کولبران کُرد، یک کشته و دو زخمی در پی داشت
بامداد امروز یک کولبر اهل بانه در ارتفاعات نزدیک به روستای «سه‌رتزین» با تیراندازی مستقیم نیروهای مرزبانی ایران کشته شد و یک کولبر دیگر در مناطق مرزی خوی به همین ترتیب هدف گلوله قرار گرفت و زخمی شد. همچنین در تاریخ اول شهریور ماه یک کولبر دیگر در منطقه قطوری خوی با تیراندازی نیروهای ارتش ترکیه زخمی شده است.
بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، بامداد امروز یکشنبه، ۳ شهریور ماه، یک کولبر اهل روستای «ننور» از توابع بانه به نام «عبدالسلام امینی» در ارتفاعات مرزی «سرته‌زین» در شهرستان بانه هدف شلیک مستقیم ماموران نظامی قرار گرفت و کشته شد. نیروهای هنگ مرزی بدون اخطار قبلی و در فاصله نزدیک به سمت این کولبر تیراندازی کرده‌اند.

همزمان در مناطق مرزی شهرستان خوی، یک کولبر به نام «عادل امومی بدرش» اهل روستای «کرکوش» به همین شکل از سوی نیروهای هنگ مرزی هدف شلیک مستقیم قرار گرفت و زخمی شد. در جریان این تیراندازی اسب این کولبر نیز تلف شده است.
همچنین بنا به گزارش دیگر که به شبکه حقوق بشر کردستان رسیده است، روز اول شهریور ماه نیروهای مرزبانی ترکیه در منطقه مرزی «قطور» شهرستان خوی به سمت تعدادی از کولبران و کاسبکاران آتش گشودند که یک کولبر به نام «نورعلی عبدالهی» اهل روستای «گیوار» از ناحیه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و هم‌اکنون با وضعیت وخیم جسمی در کما به سر می‌برد.

بازداشت یک شهروند کُرد در سنندج

نیروهای امنیتی یک شهروند سنندجی به نام «محسن سعیدپور» را بازداشت کردند.
 روز چهارشنبه، ۳۰ مرداد ماه، نیروهای امنیتی به منزل این شهروند کُرد یورش برده و ضمن تفتیش منزل و ضبط تعدادی از وسایل شخصی، وی را بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کردند.
تاکنون از علت بازداشت و مکان نگهداری این شهروند کُرد اطلاعی در دست نیست.

نامه‌ محمد نظری به سازمان‌های بین المللی مدافع حقوق بشر

نامه‌ محمد نظری به سازمان‌های بین المللی مدافع حقوق بشر
محمد نظری، زندانی سیاسی که از خرداد ماه سال ۷۳ به اتهام همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) در زندان به سر می‌برد با نگارش نامه‌ای به نهادهای حقوق بشری از رد درخواست اعاده دادرسی خود در دیوان عالی کشور و محرومیت از رسیدگی پزشکی خبر داده و خواستار توجه این نهاد به وضعیت زندانیان سیاسی همچون وی که در بیست و ششمین سال حبس قرار دارد، شده است.

نسخه‌ای از این نامه که جهت انتشار در اختیار شبکه حقوق بشر کردستان قرار گرفته، در ادامه می آید:

به سازمان‌های بین المللی مدافع حقوق بشر

بعد از چند بار درخواست اعاده دادرسی، دیوان عالی کشور با درخواست اینجانب مخالفت نمود و علت آن را اینچنین اعلام کرده است: “با توجه به اینکه محمد نظری طبق ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی مفسد فی الارض و محارب شناخته و محکوم شده است، لذا قانون جدید شامل حال وی نمی‌شود.”

با این که دادگاه مهاباد با عفو و آزادی من موافقت کرده است اما کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضاییه با آن مخالفت کرده‌ و دلیل آن را فاقد صلاحیت بودن اینجانب اعلام نموده است. مسئولین بهداری زندان از اعزام من به بیمارستانی خارج از زندان ممانعت به عمل می‌آورند با وجود اینکه من از ناحیه گردن دچار دیسک هستم و درد زیادی را متحمل می‌شوم. اما مسئولین زندان تاکنون هیچ اقدامی نکرده‌اند.

این چند مورد از د‌ه‌ها مواردی است که متاسفانه مسئولین با توسل به قوانین خود من را از آنها محروم کرده‌اند. ولی مساله‌ای که باید به آن توجه کرد این است چرا بعد از گذشت ۲۵ سال مسئولین همچنان مانع آزادی من می‌شوند، در حالی که اینجانب در زمان دستگیری نه مسلح بوده‌ام و نه درگیری مسلحانه‌ای داشته‌ام.

کسانی که خانواده مرا می‌شناسند علت این همه سختگیری را شیعه مذهب و جز خانواده شهید بودن من می‌دانند. چه از دید حکومت مداران اگر شخصی شیعه مذهب از یک حزب سنی‌ مذهب و کُرد زبان حمایت و هواداری بکند مرتکب گناهی نابخشودنی گشته که موجب مجازات سنگینی می‌شود.

این مساله لکه ننگی بر پیشانی مدعیان اسلام ناب محمدی و حکومت عدل علی و بر خلاف تمام شعارها مبنی بر برادر بودن شیعه و سنی است. حکومت مداران برخلاف تمام آموزه‌های دینی بر روی ارزش‌‌های انسانی پا نهاده و مخالفین خود را به نام خداوند و قرآن مجازات می‌کنند.

حال از تمام وجدان‌های بیدار و سازمان‌های حقوق بشری درخواست می‌کنیم تا به فریاد زندانیانی مثل من برسند، زندانیانی که تنها اتهامشان دفاع از حق تعیین سرنوشت و تلاش برای زندگی مسالمت آمیز در کنار تمام ملت هاست.