دل نوشته رویا زیبایی دختر روح الله زیبایی
دلنوشته «رؤیا زیبایی» دختر «روحالله زیبایی» هموطن بهائی که به دلیل «بهائی بودن» در کرج بازداشت شده است
عزيزترينم! برای تو از راه دور مینويسم، نمیدانم كجايی؟ حتی نمیدانم حالت چطور است؟ آيا چای صبحگاهی هميشگیات را نوشيدی يا نه؟ تنها چيزی كه میدانم پدرم، اينكه مقاوم و محكم هستی، اينكه سالهاست با اين همه ظلم كنار آمدی و سر خم نكردی، اينكه وقتی همراه هفت مأمور رفتی همچنان صورتت مسرور بود و چشمانت به مادر دلگرمی داد. دلم برای دستهای مهربانت تنگ شده است. دلم برای صدای طنین اندازت كه مناجات دلخواه مرا بخوانی، تنگ شده است. دوباره شعر گلنار را برايم بخوانی و من همراهیات كنم.
پدر عزيزتر از جانم! ببخش مرا كه تنهايت گذاشتهام و الان كنارت نيستم، تو مرا برای زندگی بهتر به دور دستها فرستادی ولی خودت ماندی و تحمل مصيبت كردی.
عزيزِ جانم! هر ثانيه در دلم دعا میكنم هر كجا كه هستی سلامت باشی.
پدر شجاع من، الگوی من، زود برگرد. فرانک چشم به راهت است و من برای ديدن صورت مهربانت لحظهشماری میکنم. بزرگ مرد من هر کجا هستی جمال مبارک حافظت باشد.